السلام علیک یا غریب الغربا ، السلام علیک یا شمس الشموس
و سلام مولای من......
هزاران هزار گل عشق را در زورق جانم با روبان شیفتگی و
شیدایی تزئین می کنم ونثار وجود قابل تقدس و نازنینت....
عزیز دل ، مالک جان ......
دلنوشته برای تو یعنی اینکه ، قلم عشقم با مرکب ارادت معطر
به نام مقدست شده و روی برگ ، برگ ، دفتر دلم بلغزد و
واژه واژه مهربانی را نثارت کند ......
ای ریسمان باورهای حقیقت .....
هربار که دلتنگ دلتنگ شدم ، ابرغم مهمان چشمانم شد و
بارش را آغاز نمود ،در غریبستان دلم هوای تو را کردم .
پنجره دل تاریکم را به سمت قبه و بارگاه ملکوتی و
روح افزایت ، به سمت نورانیت تو که غریب آشنایی
گشودم ، روشنایی حرمت و نسیم دل آویز و آرام بخش
محبتت روحم را نوازش داد ، فضای آلوده درونم را با
هوای معنوی و دل انگیزت پاک کردم ، خواستم آلوده اش
نسازم اما دنیا نگذاشت و بازهم ......فرصت نشد !!!
تمامیت عشق و صفا .....
خواستم درکهکشان عشقت ، ستاره های فروزان معرفتت
را بچینم و سبد وجودم را ازگلواژه های ایمان پرکنم و
درونم را با چلچراغ نام و یادت چراغانی کنم ..
اما ......... فرصت نشد !!!
و اینک نازنین ...
در آستانه سالروز ولادت خجسته و مبارکت
پرستوی دلم میل پرواز به رواق ملکوتی ات را دارد ...
آیا مسیر رسیدن به خودت را .... نشانم می دهی ؟؟
می خواهم خاک محضرت را طوطیای چشمان ناقابلم
کنم و در حریم خلوتت مستانه ، زمزمه شورانگیز
عاشقی و رهایی را سر دهم ..
آیا مولای من ...چراغ راهم .... می شوی ؟؟
می خواهم خویش را به پنجره پولاد مهربانی و مروتت
بیاویزم و بند دل شکسته ام را گره بزنم به صداقت و
بزرگی و شرافتت و عقیق سرخ نیایش را تقدیمت کنم .
آهوی سرگشته کوچه های غربت و دلدادگی ام ....
آیا ضمانت دلم را ..........می پذیری ؟؟
مالک قلبم ...
آیا قفل قلبم را با کلید شفاعت و مهربانیت می گشایی ؟؟
آیا رخصت می دهی در حالی که دل به تو سپردم
گره محبتم به تو را پاره کنم و دوباره
پیوند بزنم ، شاید به تو نزدیکتر شوم ..
آیا می خوانی و می پذیری ام ؟؟
و آیا اینبار فرصت می شود ؟؟؟
انشاءالله
برای اینکه خود آقا ضمانت دلمون رو بپذیره صلوات یادتون نره
نظر بدین ها.....
:: بازدید از این مطلب : 1391
|
امتیاز مطلب : 389
|
تعداد امتیازدهندگان : 87
|
مجموع امتیاز : 87